عادت‌ها، طرز تفکر، عقاید و تمایلاتی که فرد در ایام کودکی کسب می‌کند، اساس موفقیت و یا شکست او در دوره‌های بعدی زندگی را تشکیل می‌دهد و توانمندی‌های رفتار و ویژگی‌های شخصیتی بزرگسالان تحت تأثیر رویدادهاست که در دوران کودکی برای آن‌ها اتفاق افتاده است.
رشد کودکان باید در مسیر خواست‌ها و نیازها یا هماهنگی و همکاری دو جانبه صورت گیرد تا توانمندی‌های لازم در آنان به وجود آید که در شکل‌گیری این توانمندی‌ها، خانواده از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. خانواده باید مکانی باشد که ضمن ارضای نیازهای گوناگون روانی از جمله محبت و امنیت و… عرصه مناسبی برای اظهار و ابراز عواطف، نیازها، علایق و استعدادهای کودک را فراهم آورد و با رشد و پرورش صحیح، او را در مقابل ناملایمات و مشکلات واکسینه کند.
کودک در این دوره آمادگی بسیاری برای دریافت و اثر پذیری دارد و دریافت‌های او به‌صورت عمیق و جدی در ذهن و روانش باقی می‌ماند و از آنجا که کودک بیشتر وقت مفید خود را در خانواده و مدرسه می‌گذراند ضرورت دارد که خانواده و مدرسه اطلاعات مفیدی را در ارتباط با مسایل روانی و شخصیتی کودکان داشته باشند و به صورتی هدفمند و درست کودکان را هدایت کنند. در اینجاست که اهمیت و ضرورت آموزش مهارت‌های زندگی به کودکان مشخص می‌شود.
مهارت‌های زندگی؛ یعنی ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر، انجام مسؤولیت‌های اجتماعی، تصمیم‌گیری صحیح، حل تعارض‌ها و کشمکش‌های بدون توسل به اعمالی که به خود یا دیگران آسیب می‌زنند.
برنامه آموزش مهارت‌های زندگی بر این اصل استوار است که کودکان و نوجوانان حق دارند توانمند شوند و نیازمند آن هستند که از خود و علایق‌شان در موقعیت‌های دشوار زندگی دفاع کنند.